شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
این بارش بهاری من هم خلاصه شد
در آن دو قطره اشک که تبخیر کردهای
قلب مرا شکستی و یادم نبود که
با تکههاش عاطفه تکثیر کردهای
با آتشی که داغ غم تو به دل زده
من را در عشق منشأ تأثیر کردهای
وقتی که این همه ز غمت شکوه میکنم
شاید برای آمدنت دیر کردهای
"محمد بختیاری"
تنظیم تبیان، هدهدی
ای کاش شبی لایق دیدار تو باشم
از پرده دل راز نگهدار تو باشم
دستم تهی و نیست کلافی به بساطم
تا بر سر بازار خریدار تو باشم
یک عمر به دنبال امان بودم و صحت
منت نه و بگذار که بیمار تو باشم
ای سایه لطفت همه جا روی سر من
بگذار که در سایه دیوار تو باشم
ای کاش شبی آید و در جامع سهله
با چشم دلم زائر رخسار تو باشم
"مجید رجبی"
تنظیم تبیان، هدهدی
ما منتظریم از سفر برگردی
یک روز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه آب و مجمری از اسپند
ما آمدهایم پشت در برگردی
وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم
گفتیم نمیشود سحر برگردی
ما منتظر توایم آقا نکند
یک جمعه غروب بی خبر برگردی
من گوشهنشین کوچه برگشتم
ای کاش که از همین گذر برگردی
پرواز نمیکنیم از اینجا باید
در فصل نبود بال و پر برگردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصد و سیزده نفر برگردی؟!
"علی اکبر لطیفیان"
تنظیم تبیان، هدهدی
کلمات کلیدی: